معنی نام سابق ممسنی

لغت نامه دهخدا

ممسنی

ممسنی. [م َ م َس ْ س ِ / س َ] (اِخ) تیره ای از طایفه ٔ اورک از هفت لنگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). ایلاتی که در سرزمینی به همین نام ساکن است و به چهار طایفه ٔعمده تقسیم می شود: بکش، جاویدی دشمنزیاری و رستم.

ممسنی. [م َ م َ س َ] (اِخ) دهی است از بخش اردل شهرستان شهرکرد. دارای 270 تن سکنه. محصول آن غلات، کتیرا، پشم، روغن و انگور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).

ممسنی. [م َ م َس ْ س ِ / س َ] (اِخ) بخشی از شهرستان کازرون در استان فارس میان کوه گیلویه و بختگان. از روستاهای مهم آن اردکان و فهلیان است. در شمال غربی شیراز واقع شده و آب و هوای آن در شمال سرد و در جنوب گرم است، چنانکه کوههای دینار در شمال آن پیوسته برف دارد و در جلگه ٔ جنوبی خرما و مرکبات خودرو دیده می شود. محصول قسمت جنوبی آن غلات، پنبه، کنجد و نخود است. زمین در این ناحیه چنان مساعد است که سالی دو بار محصول برنج از آن به دست می آید. شِعب بُوّان که یکی از جنات اربعه ٔ قدماست در دره ٔ بسیار باصفایی در 12 هزارگزی فهلیان واقع است. کوههای ممسنی پوشیده از جنگلهای بلوط، زرشک و بادام است. در نزدیک نورآباد چشمه ای موسوم به سرآب بهرام دیده می شود که در نزدیک آن بر روی سنگی صورت بهرام گور ساسانی نقش شده. نام قدیم ممسنی شولستان بود. در زمان صفویان پس از آنکه ایلات ممسنی به این ناحیه آمدند، بدین اسم موسوم گشت. و رجوع به شول و شولستان در همین لغت نامه و فارس نامه ٔ ناصری ص 302 شود.


چال ممسنی

چال ممسنی. [م َ م َ س َ] (اِخ) دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 9 هزارگزی جنوب باختری باغ ملک و 5 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو هفتگل به ایزه واقع شده. کوهستانی و معتدل است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و شغل اهالی زراعت میباشد. راهش اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).

گویش مازندرانی

ممسنی کتی

نام مرتعی در حومه ی شیرگاه سوادکوه

معادل ابجد

نام سابق ممسنی

454

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری